حسین گلی؛ غلامعباس رضائی هفتادر
چکیده
در سالهای اخیر در حوزة نقد ادبی مکتبهای مختلفی بهوجود آمده و ناقدان بسیاری، نظریههای نقدی و ادبی خود را بر مبنای این مکتبها ارائه نمودهاند؛ از جمله این گرایشهای نقدی، نقد ساختارگرایی ...
بیشتر
در سالهای اخیر در حوزة نقد ادبی مکتبهای مختلفی بهوجود آمده و ناقدان بسیاری، نظریههای نقدی و ادبی خود را بر مبنای این مکتبها ارائه نمودهاند؛ از جمله این گرایشهای نقدی، نقد ساختارگرایی (Structuralism) در حوزة ادبیات و زبانشناسی است که پیدایش آن به فرمالیسم و مکتب پراگ و نئوفرمالیسم برمیگردد. نقد ساختارگرایانه شیوهای است نقدی که در آن پدیدههای جزئی در ارتباط با یک کل بررسی میشوند و ناقد ساختارگرا بین مباحث سنتی و یافتههای زبانشناسی هماهنگی ایجاد میکند. این مکتب بیشتر مبتنی بر دید همزمانی (Synchronique) است و به ارتباط میان اجزاء و پدیدهها در یک زمان معین میپردازد، هر چند از دید در زمانی (Diachronic) نیز غافل نیست. بعدها ساختارگرایی کمکم از جایگاه اصلی خود یعنی نقد متون ادبی فراتر رفت و به نوعی روش و متدولوژی تبدیل شد که در بسیاری از دانشها با توجه به تئوری ارتباطات، (Communication theory) میتواند کاربرد داشته باشد.