سکینه صارمی گروی؛ مرضیه آباد
چکیده
کارکرد اصلی و هنری ادبیات, آشنازدایی است که در زبان ادبی، جلوۀ ویژهای دارد و پدیدهای را برخلاف عادت به نمایش میگذارد. ناسازوارگی یا متناقضنما، یکی از شگردهای آشنازدایی است. متناقضنما ...
بیشتر
کارکرد اصلی و هنری ادبیات, آشنازدایی است که در زبان ادبی، جلوۀ ویژهای دارد و پدیدهای را برخلاف عادت به نمایش میگذارد. ناسازوارگی یا متناقضنما، یکی از شگردهای آشنازدایی است. متناقضنما به دو نوعِ دستوری (نحوی) ـ به شکل مضاف و مضافالیه, موصوف و صفت, مسند و مسندالیه, جمله ـ و معنایی ـ به شکل حسآمیزی, شطحیات, خلافآمد گفتمان و رویداد ـ انجام میشود. ابن فارض، عارف صوفیمسلک، علاوه بر استعداد شاعری, دارای ادراکات عرفانی و صوفیانه بود؛ او شگرد ناسازوارگی را با همۀ قابلیتهای تعبیری خود، شیوهای نزدیکتر و بهتر برای تجربههای صوفیانهاش یافت. در پژوهش حاضر، نویسندگان ضمن تعریف متناقضنما و ارزش ادبی و بلاغیاش، انواع متناقضنما را همراه با تحلیل آن در دیوان ابن فارض بیان کردهاند.