طاهره کیایی تنکابنی؛ عباسعلی وفایی؛ رقیه صدرایی
چکیده
زبان انواع ادبی خاص و ویژهای دارد و عناصر تشکیلدهندۀ هر یک از آنها متفاوت به نظر میرسد. واژگان و چگونگی کاربست آنها موجب پیدایی ژانرهای ادبی و متفاوت از یکدیگر میشود. با نگاهی دقیق به هر یک از ...
بیشتر
زبان انواع ادبی خاص و ویژهای دارد و عناصر تشکیلدهندۀ هر یک از آنها متفاوت به نظر میرسد. واژگان و چگونگی کاربست آنها موجب پیدایی ژانرهای ادبی و متفاوت از یکدیگر میشود. با نگاهی دقیق به هر یک از انواع ادبی و بررسی حوزۀ واژگانی آنها درمییابیم که حوزۀ واژگانی و نیز حوزۀ مفهومی آنها در شاکلهای به نام انسجام واژگانی و در نتیجه، اتحاد مفهومی قرار میگیرد. زبان و ادب کودکانه نیز از این امر مستثنی نیست. این نوع ادبی از نظر کارکرد زبان در حوزههای مفهومی، نحوی و دیگر بخشها، ویژگیهای خاص خود را دارد و این خصایص است که نوع ادبی کودکان و نوجوانان را به وجود میآورد. کاربرد صوت و شبهجمله در بسیاری از انواع چندان جایی ندارد و بهکارگیری آنها مورد توجه نیست، لیکن در نوع ادبی کودکان یا به عبارتی دیگر، در زبان و ادب کودکان اهمیت خاصی دارد که به سبب محسوس کردن مطالب و نگاه به محیط پیرامونی و عینی و نیز جلب توجه بیشتر آنها صورت میگیرد. این مقاله میکوشد تا دربارۀ موضوع صوت و شبهجمله در چند اثر داستانی کودکان پژوهش نماید و نشان دهد آن دو از عناصر پرکاربرد در این انواع است.