نرجسبانو صبوری؛ آسیه ذبیحنیا عمران
چکیده
علوم شناختی به برررسی ماهیت فعالیتهای ذهنی میپردازند. از دیدگاه شناختی، «استعاره» درک یک حوزۀ مفهومی بر اساس حوزۀ مفهومی دیگر است. در زبانشناسی شناختی، استفاده از اعضا و فیزیک بدن به عنوان ...
بیشتر
علوم شناختی به برررسی ماهیت فعالیتهای ذهنی میپردازند. از دیدگاه شناختی، «استعاره» درک یک حوزۀ مفهومی بر اساس حوزۀ مفهومی دیگر است. در زبانشناسی شناختی، استفاده از اعضا و فیزیک بدن به عنوان منبعی برای مفهومپردازی فرهنگی مفاهیم روزمره بسیار مورد توجه است. در این پژوهش، به بررسی مفهومسازیهای عضو «چشم» در غزلیات حافظ در چارچوب زبانشناسی شناختی پرداخته شدهاست. این تحقیق در پی دستیابی به دو پاسخ است: 1ـ در مفهومسازی «چشم» در غزلیات حافظ، از کدام مفاهیم مبدأ کمک گرفته شدهاست؟ 2ـ کدام یک از ابزارهای شناختی چهارگانۀ گسترش، پیچیدهسازی، ترکیب و پرسش که باعث تمایز زبان شعر از زبان روزمره میشوند، کاربرد بیشتری در آفرینش استعارات مبتنی بر «چشم» داشتهاند. بر اساس یافتههای این پژوهش، در بیشتر استعارات، «چشم» به صورت مفهومی انتزاعی در حوزۀ مقصد با مفاهیم عینیتری مفهومسازی شدهاست؛ به عبارتی، چشم از مفاهیمی همچون انسان، ظرف و شیء به عنوان حوزۀ مبدأ بهره گرفتهاست. همچنین، بیشترین مفهومسازی چشم در حوزۀ مبداء ظرف به چشم میخورد. در باب کاربرد انواع سازوکارهای شناختی چهارگانه نیز میتوان گفت که سازوکار «ترکیب» بیشترین کاربرد را در مفهومسازی چشم در اشعار حافظ به خود اختصاص دادهاست.