حسین رزیفام؛ علی دهقان؛ حمیدرضا فرضی
چکیده
اریک برن، روانشناس برجستۀ تحلیل رفتار متقابل، شخصیت را به سه جنبۀ ساختاری اساسی «والد»، «بالغ»، «کودک» تقسیم میکند و اعتقاد دارد نقشآفرینی هر یک از آنها در جای خود، با رعایت ...
بیشتر
اریک برن، روانشناس برجستۀ تحلیل رفتار متقابل، شخصیت را به سه جنبۀ ساختاری اساسی «والد»، «بالغ»، «کودک» تقسیم میکند و اعتقاد دارد نقشآفرینی هر یک از آنها در جای خود، با رعایت تعادل و تعامل، نشان سلامت روان آدمی است و انسان متعالی سالم، با کمک قوۀ استدلال و استنتاج (بالغ)، میان دو نیروی غریزه (کودک) و تعلیم و تربیت (والد)، تناسب ایجاد میکند. برهمخوردن موازنۀ سرنخهای کودک و والد، نشانۀ نبودِ تعادل در روان و رفتار آدمی است؛ اگر بالغ میان کودک و والد تعادل ایجاد کند، تصویری از انسان کامل ترسیم میشود اما اگر والد متکبر بیذوق و عیبجو بر کودک مستولی شود، آدمی از نقابهای اجتماعی استفاده میکند و خودشیفتهوار و نالایق در پی جلب محبت دیگران میدود و به دنبال سود و زیان دنیوی و اخروی است. مثنوی مولانا جلالالدین محمد بلخی، عارف و داستانسرای قرن هفتم هجری، حاوی سرگذشت گروههای بشری، با هر طیف اعتقادی و رفتاری است و ویژگیهای روانی ـ رفتاری در آن موشکافانه منعکس شدهاست و پژوهشگر میتواند با تحلیل محتوای داستانها، شخصیت قهرمانان را روانکاوی کند. پژوهش حاضر، جنبۀ والد و بالغ را در شخصیتهای داستانی مثنوی تحلیل کرده و سرنخهای این دو جنبه را در گفتار و رفتار و توصیف مولانا از اشخاص داستان، برجسته ساختهاست.