دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت
2382-9850
2676-7627
8
1
2019
04
21
تحلیل روایی داستان «نخجیران و شیر» مثنوی معنوی با رویکرد زبانشناسی رمزگان رولان بارت
1
19
FA
داود
اسپرهم
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علّامۀ طباطبایی
d_sparham@yahoo.com
مولود
شاگشتاسبی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی
shahgoshtasbi.molood@gmail.com
عزیزالله
سالاری
استادیار دانشگاه صداو سیما
10.22059/jlcr.2019.71013
داستان شیر و نخجیران <em>مثنوی معنوی</em> یکی از پیچیدهترین داستانهای این کتاب است که ویژگیهای منحصربهفرد آن ظرفیت شگفتانگیزی را برای خوانشهای متعدد فراهم میکند. نظریۀ رمزگان رولان بارت یک چارچوب نظری روشمند و خلاقانه است که بهخوبی میتواند از پسِ پیچیدگیها و دلالتهای گستردۀ متن ادبی برآید. تلاش پژوهش حاضر در این راستاست که با بهکارگیری نظریۀ رمزگان رولان بارت به عنوان الگو، به روایتشناسی یکی از داستانهای بلند <em>مثنوی معنوی</em> با عنوان «نخجیران و شیر» بپردازد و نشان داده شود که روایت این داستان تا چه اندازه از کیفیتی باز در تولید معانی مختلف برخوردار است. همچنین، ضمن بررسی ویژگیهای خاص زبان مولانا در این روایت، میزان قابلیت نظریۀ رمزگان را در تحلیل یک متن کلاسیک و کاملاً بومی ادب پارسی بیازماید. ازجمله دستاوردهای پژوهش حاضر میتوان به این موارد اشاره کرد: 1. روایت نخجیران و شیر تنها یک متن صرفاً خواندنی نیست، بلکه با توجه به دادههایی که از کاربرد نظریۀ رمزگان بر آن بهدستآمده، ظرفیت کاملاً مناسبی برای نوشتنی خواندنی شدن دارد. 2. از مهمترین فاکتورهایی که این روایت را به متنی باز و متکثر تبدیل میکند، ویژگیهای خاص روایتگری راوی در این داستان و نیز ماهیت کاملاً تمثیلی روایت است.
نخجیران و شیر,روایتشناسی,رمزگان,رولانبارت,متننوشتنی,متن خواندنی
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71013.html
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71013_c058fe423ac5a0cd654793e26acae893.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت
2382-9850
2676-7627
8
1
2019
04
21
بررسی زبان و بازیهای زبانی در غزل پستمدرن ایران
21
39
FA
منوچهر
اکبری
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران
makbari@ut.ac.ir
مهتاب
سالاری
دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران
mahtab.salari74@yahoo.com
10.22059/jlcr.2019.71455
پژوهش حاضر، بازیها و ترفندهای بحثبرانگیز در حوزۀ زبان غزل پستمدرن را بررسی کردهاست و کوشیده با پرهیز از تعصب، زبان و بازیهای زبانی، این جریان را که گاه تا مرز زبانبازی و زبانپریشی پیش رفته، بررسی کند. نکتۀ شایستۀ توجه در پژوهشهایی از این دست آن است که در تفکر پستمدرن، شاعر با زبان برخوردی متفاوت دارد و محقق در مطالعۀ چنین آثاری با غلبۀ زبان بر معنا و فرم بر محتوا روبهرو خواهد بود. در این دیدگاه، «زبان» ابزاری در خدمت معنا نیست، بلکه زبان و زیباییآفرینی آن میتواند هدف نهایی مؤلف باشد که این موضوع با معیارهای زیباییشناسانۀ محقق سنّتی منطبق نیست. اما سؤال مهم در آسیبشناسی غزل پستمدرن این است که: هنجارگریزی/ هنجارستیزی شاعران پستمدرن و خروج آنها از قاعدهمندی زبان تا چه حد موجه است؟ و آیا قاعده و قانونی برای این هنجارشکنیهای زبانی هست؟ پژوهش پیش رو کوشیدهاست بازیهای زبانی رایج در غزل پستمدرن ایران را بررسی کند و به پرسشهای بالا پاسخ دهد.
غزل پسانوگرا,زبان,ترفندهای زبانی,بازیهای زبانی,زبان بازی,شعر زبان
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71455.html
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71455_3354a48fa86fe94ea2578e8553c1a62d.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت
2382-9850
2676-7627
8
1
2019
04
21
رمزگشایی خوانندۀ درونمتن، در داستان شیخ صنعان
41
60
FA
زهرا
انصاری
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد گروه زبان و ادبیات، دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران
ansari46@chmail.ir
امیراسماعیل
آذر
دانشیار گروه زبان و ادبیات، دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران
10.22059/jlcr.2019.71456
«خوانندۀ درونمتن» رویکردی انتقادی در ادبیات است که پایۀ آن بر اساس نظریۀ خوانندهمحور بنا شدهاست. ولفگانگ آیزر و آیدن چمبرز با کاربست آن در متن برای برقراری ارتباط دوسویۀ بین نویسنده و خواننده، به دنبال رمزگشایی از خویشتنِ دوّم مؤلّف در متونِ باز هستند؛ زیرا مؤلّف زبده شگردهایی را درون متن میآفریند و خواننده با نسبیّت باوری در هر بار خوانش، با کشف شگردی به عنوان برگ برنده و ارتباط با مؤلّف، پاداش دریافت میکند. در میان آثار فاخر کلاسیک، حکایت شیخ صنعان جزء آثاری است که سرشار از این شگردهاست. ارتباط مؤلّف از گذر این دیدگاه، به همراه خوانش خلاّق خوانندۀ معاصر، چهرۀ جدیدی از ادبیات ایرانیـ اسلامی به جهان عرضه میکند. این مقاله بنابر مؤلّفههای مستتر از خوانندۀ درونمتن و اصول روایتشناسی، به دنبال یافتن نشانههایی از این رویکرد در حکایت شیخ صنعان است. نگارندگان با بررسی این رویکردها و تطبیق آن با حکایت شیخ صنعان، اثر مورد نظر را دارای قابلیت بالایی برای رمزگشایی خوانندۀ درونمتن دانستهاند. قدرت عشق، تنوع واژگان، نوع روایتِ راوی، گرهگشایی، گرهافکنی و کنشهای استعلایی، ارتباط دوسویهای را بین مؤلّف و خوانندۀ خاص «برای سیر به ژرفساخت داستان» ایجاد کردهاست.
خوانندۀ درونمتن,خوانندهمحور,روایت,نسبیّت,آیدن چمبرز,ولفگانگ آیزر,شیخ صنعان
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71456.html
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71456_28d9bd2d52cd5af94111e32f2d9ef5ea.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت
2382-9850
2676-7627
8
1
2019
04
21
بررسی و تطبیق مقام معشوقی مولانا با نظریۀ فردانیّت یونگ
61
80
FA
شکراله
پورالخاص
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقّق اردبیلی، اردبیل، ایران
pouralkhas@uma.ac.ir
بیژن
ظهیری ناو
0000-0002-1946-1814
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقّق اردبیلی، اردبیل، ایران
zahirinav@yahoo.com
جعفر
عشقی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
jafareshghi@gmail.com
10.22059/jlcr.2019.71457
در اندیشۀ عرفانی، علاوه بر «مقام عاشقی» به عنوان مقام اولیای مشهور، «مقام معشوقی» وجود دارد که مقام اولیای پنهان و مستور است. در این مقاله، با بررسی نظریههای بزرگان تصوّف از آغاز تا پایان سدۀ هفتم هجری درمییابیم که چنین دیدگاهی دربارۀ مراتب عشق، در اندیشههای احمد غزالی، عینالقضات همدانی، روزبهان بقلی شیرازی، شمس تبریزی و سلطانولد آمدهاست و برآمده از عبارت «یُحِبُّهم» در <em>قرآن</em> و حدیثی از پیامبر اکرم<sup>(ص)</sup> است. در اندیشۀ متعالی عرفانی، مقام معشوقی، بسیار برتر از مقام عاشقی است. سالک در مراتب عشقِ به حق به مرتبهای میرسد که جایگاه عاشق و معشوق عوض میشود و این بار خدا عاشق بنده است و بنده در جایگاه معشوقی قرار دارد. رسیدن به چنین مقامی مستلزم دیدار سالک با فردی است که به مقام معشوقی رسیدهاست. به زعم سلطانولد، شمس تبریزی از جمله کسانی است که به مقام معشوقی رسیدهاست و مولانا نیز پس از دیدار با شمس به این مقام نائل میشود. با مطالعۀ زندگی مولانا به عنوان نمونه، و تطبیق «مقام معشوقی» او با نظریۀ «فردانیّت» به این نتیجه میرسیم که مراحل رسیدن به این مقام، مطابق با مراحل دستیابی به فردیّت (کشفِ سایه، انکشافِ آنیما، تجلّیِ پیر خردمند و...) در اندیشۀ کارل گوستاو یونگ است و شمس تبریزی به عنوان پیر خردمند، شخصیت مولانا را گسترش داده، به تولّد دوباره رساندهاست.
مقام معشوقی,مولانا,یونگ,فردانیّت,پیر خردمند,گسترش شخصیت
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71457.html
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71457_90e405fa3f6b765cea5d72e024633aa2.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت
2382-9850
2676-7627
8
1
2019
04
21
تحلیل طرحوارههای قدرتی در شعر حافظ
81
99
FA
مهری
تلخابی
استادیار گروه زبان و ادبیات، دانشگاه آزاد واحد زنجان
mehri.talkhabi@gmail.com
تورج
عقدایی
دانشیار گروه زبان و ادبیات، دانشگاه آزاد واحد زنجان
dr.aghdaie@gmail.com
10.22059/jlcr.2019.71458
هدف مقالۀ حاضر، تبیین پایههای شناخت حافظ، بر اساس طرحوارههای قدرتی است. از این رو، این مقاله بر آن است که نشان دهد از منظر زبانشناسی شناختی، استعاره صرفاً ابزاری زبانی در راستای تزیین کلام نیست، بلکه قطعاً ابزاری شناختی است. چارچوب نظری این مقاله وامدار نظریۀ طرحوارههای تصویری جانسون است. در این مقاله، پس از تأملی بر سمت و سوی زبانشناسی شناختی، بر روی استعاره درنگ کردهایم و آنگاه با معرفی نظریۀ طرحوارههای تصویری و شاخههای آن، به گزارش طرحوارههای قدرتی شعر حافظ پرداختهایم. در پایان، این مقاله، به این نتیجه میرسد که استعارههای قدرتی شعر حافظ، نشانگر نظام شناختی او هستند و تقویتکنندۀ شالودۀ تجربیات او به حساب میآیند. بیتردید به مدد کشف نگاشتهای استعاری حافظ، در حوزۀ استعارههای قدرتی میتوان خوشههایی را که از این بدنۀ اصلی روییدهاند، کاوید و گزارش کرد و نیز دریافت که استعارههای قدرتی حافظ تابع تعداد محدودی نگاشت هستند و این نگاشتها از وحدت نگرش حافظ و کنشهای پایدار او با محیط فرهنگی و فیزیکی و... سرچشمه میگیرند.
حافظ,استعاره,طرحوارههای تصویری,طرحوارههای قدرتی,نگاشت,زبانشناسی شناختی,شناخت
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71458.html
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71458_5d1cc39da5e56c8d4f575cbc2a6b6395.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت
2382-9850
2676-7627
8
1
2019
04
21
بررسی گونهها، شگردها و درونمایههای طنز در آثار سید حسن حسینی(نوشداروی طرح ژنریک، برادهها و فستیوال خنجر)
101
118
FA
علیرضا
فولادی
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کاشان
fouladi@mail.kashanu.ac.ir
نجمه
حیدرینسب
دانشجوی گروه دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کاشان
nh424@ymail.com
10.22059/jlcr.2019.71478
سید حسن حسینی از سرشناسترین شاعران و نویسندگان متعهد انقلاب اسلامی، در سه اثر خود به طنز روی آوردهاست. مقالۀ حاضر با روش توصیفیـ تحلیلی به واکاوی گونهها، شگردها و درونمایههای طنز در سه کتاب حسینی به نامهای <em>برادهها</em>، <em>نوشداروی طرح ژنریک</em> و <em>فستیوال خنجر</em> اختصاص یافتهاست. حسینی در این سه اثر، هم از گزینگویه، هم از قالبهای شعر کلاسیک و هم از شعر نیمایی و سپید استفاده کردهاست. همچنین، با نظر به طبقهبندی ما از شگردهای طنزپردازی در سه دستۀ کلّی «نمایشی»، «روایی» و «شعری»، طنزهای این سه کتاب بیشتر طنزهای نمایشی با استفاده از شگردهای اغراق و تهکّم، بهویژه طنزهای شعری با استفاده از شگردهای تشبیه و استعاره است. بهعلاوه، پربسامدترین درونمایۀ طنزهای حسینی را انتقاد فرهنگی در زمینۀ هنر و نیز انتقاد اجتماعی در زمینۀ اقتصاد تشکیل دادهاند.
ادبیات معاصر,طنز فارسی,سیّد حسن حسینی,برادهها,نوشداروی طرح ژنریک,فستیوال خنجر
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71478.html
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71478_a6abfee31d183368d154081a9a577ff6.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت
2382-9850
2676-7627
8
1
2019
04
21
نقدی بر بُعد تعلیمی رؤیا در حکایت «آن پادشاهزاده که پادشاهی حقیقی به وی روی نمود» از مثنوی با توجه به نظریۀ یونگ و فروید
119
138
FA
محمدعلی
خزانهدارلو
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان
محمدکاظم
یوسفپور
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان
حسین
یاسری
دانشجوی دورۀ دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان
hossein.yaseri30@gmail.com
10.22059/jlcr.2019.71471
با پیدایش نظریههای ادبی و غیرادبی از جمله نظریههای روانشناختی، ارتباط چندسویه بین علوم مختلف پدید آمدهاست؛ از جمله ارتباط بینارشتهای ادبیات و روانشناسی. این اتفاق باعث شد تا ادبیات محملی برای نگرش و تحلیلی روزآمد، کارآمد و خوانشی متفاوت تلقی شود. ادبیات به مدد نظریههای روانشناسی، خود را ملموستر، عینیتر، عملگراتر عرضه نمودهاست و بر جذابیت خود در متون ادبی، بهویژه در متون عرفانی افزودهاست. از جملۀ این نظریات، نظریۀ ساختار شخصیت و ابعاد ذهن فروید و فرایند تفرّد یونگ است. موضوع این پژوهش، بررسی بُعد تعلیمی رؤیا با توجه به نظریات فروید و یونگ با محوریت حکایت «پادشاهزاده که...» از دفتر چهارم <em>مثنوی</em> است. این پژوهش نشان میدهد که «رؤیا» شاهراه دستیابی به ضمیر ناخودآگاه انسان است. مولوی در این حکایت، به مخاطب میآموزد که لازمۀ رسیدن به توازن، تعادل شخصیت و رسیدن به تفرّد، تعامل یکپارچۀ تمام ابعاد شخصیت روانی فرد است.
رؤیا,فروید,ساختار شخصیت,فرایند تفرّد یونگ,مثنوی مولوی
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71471.html
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71471_82ad470bdd070128d214279e350e0c2c.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت
2382-9850
2676-7627
8
1
2019
04
21
نشانهشناسی عناصر روایی در روایتهای عرفانی
139
158
FA
هادی
دهقانی یزدلی
0000-0003-4719-5717
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان
asemanekavir@gmail.com
فاطمه
ادراکی
دانش آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیامنور رشت
10.22059/jlcr.2019.71472
نشانهشناسی به گونهای نظاممند به بررسی، تحلیل، تفسیر و فهم نشانههای متن میپردازد. یکی از مشخصههای بنیادین روایتهای عرفانی، رمزپردازی است. در این نوشتار برای رمزگشایی و تفسیر روایتها، دریافت متن و فهم کارکردهای روایی آن، به نشانهشناسی عناصر روایی در سه اثر اصیل و تأثیرگذار <em>کشفالمحجوب</em>، <em>رسالۀ قشیریه</em> و <em>تذکرةالاولیاء</em> پرداختهایم. یکی از رویکردهای کارآمد نشانهشناسی و متناسب با افق روایتهای عرفانی، روش چارلز سندرس پیرس است. با توجه به اهمیتی که نظریۀ پیرس برای تعبیر و تفسیر قائل است و بر کارکرد ارجاعی نشانهها تأکید میکند، عناصر روایی روایتهای عرفانی را در سه اثر یادشده بر اساس رویکرد پیرس بررسی کردهایم. این عناصر شامل شخصیتها، تقابل و تضاد، تکانه و پیوند، زاویۀ دید و تمهید زمانی است. مهمترین مشخصۀ نشانههای روایی، باهمبودگی آن نشانهها با تناقض و تضاد است که از مشخصههای تجربۀ امر قدسی است. همچنین، این باهمبودگی شیوهای است برای مقابله با اندیشههای ظاهری و رسمی، تا نشان دهد که این تجربۀ دینی و سلوک عارفانه است که مایۀ تحوّل و ارتقای روحی میشود. بر این اساس، آشکارگی ضدروایت، عناصر و شخصیتهای منفی نیز در بافت ساختار روایتها تبیین میگردد.
نشانهشناسی,نشانه,روایت عرفانی,عناصر روایی,کشف المحجوب,رسالۀ قشیریه,تذکرةالاولیاء
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71472.html
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71472_43fa609de4fe1c433ce29bfc2a380a45.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت
2382-9850
2676-7627
8
1
2019
04
21
توصیف و تبیین هنجارگریزی نوین گفتمانی در شعر کلاسیک امروز
159
178
FA
محمدصالح
ذاکری
دانش آموخته دکتری زبانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
فردوس
آقاگل زاده
استاد گروه زبانشناسی دانشگاه تربیت مدرس
aghagolz@modares.ac.ir
حیات
عامری
استادیار مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تربیت مدرس
h.ameri@modares.ac.ir
10.22059/jlcr.2019.71473
اکثر پژوهشهای پیشین در ایران، با توجه به الگوی لیچ به بررسی هنجارگریزی در شعر پرداخته و در نتیجه، به هنجارگریزی گفتمانی توجهی نداشتهاند؛ در حالی که اگر کار زبانشناسی فقط به مطالعه جنبههای آوائی، نحوی و معنائی منحصر شود، سهمش در بررسیهای ادبی بسیار محدود میشود. به همین سبب، این مقاله، برای بررسی نوآوریهای زبانی در شعر، از الگوی شورت استفاده کرده که هنجارگریزی گفتمانی را برای اوّلین بار در مورد شعر به کار گرفته است. محدوده این بررسی، آثار نسل جدید شاعران کلاسیک امروز ایران است. هدف از این پژوهش، این است که مشخص شود چه گونههائی از هنجارگریزی گفتمانی در شعر کلاسیک امروز رواج دارد و هر کدام، چه ارزشهای بلاغی را در بر دارند. نتایج این پژوهش نشان میدهد هشت گونه نوآوری در سطح گفتمانی در شعر کلاسیک امروز رواج دارد که بعضی از آنها برای اولین بار در این مقاله معرفی شدهاند.
سبکشناسی,هنجارگریزی,تحلیل گفتمان,هنجارگریزی گفتمانی,شعر کلاسیک امروز
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71473.html
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71473_457bbe8027e76c2128b2e3d5dff43732.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت
2382-9850
2676-7627
8
1
2019
04
21
نامپژوهی عبهرالعاشقین
179
197
FA
سیدمحمدفرید
راستگوفر
دانش آموختۀ دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کاشان
faridrastgoo@yahoo.com
سیدمحمد
راستگو
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کاشان
10.22059/jlcr.2019.71474
نامپژوهی یا عنوانپژوهی، یعنی نقد و بررسی نام یک نوشته یا سروده، هرچند در ایران هنوز جایگاهی نیافته، میان فرنگیان و عربها پایگاه بلندی دارد و دربارۀ آن و بر بنیاد آن پژوهشهای بسیاری انجام گرفتهاست و میگیرد. در این گونه پژوهشها، معنی نام، پیام آن و پیوند آن با متن و موضوع بررسی، و از رهگذر آن، راهی به درون متن گشوده میشود. با چنین نگاه و نگرشی، این پژوهش نام کتاب ارجمند روزبهان بقلی، <em>عبهرالعاشقین</em> را به نقد و بررسی گرفتهاست. پرسش بنیادین این است که معنی و پیام این نام چیست و با متن و موضوع کتاب چه پیوندی دارد؟ در پی پاسخ به این پرسشها، پس از درآمدی دربارۀ نامپژوهی، نامگذاری، گونههای روشن، تاریک و خاکستری نام، به شیوۀ هرمنوتیکی، بهویژه تحلیل معنیشناختی واژۀ «عبهر»، گمانههایی پیشنهاد و گزارش شدهاند؛ مانند اینکه روزبهان بر بنیادی ادبی و تشبیهی، کتاب خویش را باغ و بوستان یا گل و شکوفهای پنداشتهاست که خواننده میتواند با تفرج در آن و تأمل در رنگوبو و جلوه و جمال، یعنی مطالب و موضوعات آن با عشق، مسائل و مقولات آن هرچه بیشتر آشنا گردد و یا آن را همچون دستۀ سوسن یا نیلوفری، بهویژه نرگسی پیشکش خوانندگان کردهاست.
نامپژوهی,عنوانپژوهی,عبهر,روزبهان بقلی,عبهرالعاشقین
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71474.html
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71474_b750060035c5a350d003fe8aa585ccbc.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت
2382-9850
2676-7627
8
1
2019
04
21
تحلیل ساختاری سیر العباد إلی المعاد بر اساس الگوی «سفر نویسنده» ووگلر
199
216
FA
ابراهیم
رحیمی زنگنه
استادیار گروه زبان و ادبیات دانشگاه رازی، کرمانشاه
erahimi2009@yahoo.com
احسان
زندیطلب
دانش آموخته کارشناسی ارشد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه رازی، کرمانشاه
zanditalab@yahoo.com
10.22059/jlcr.2019.71475
<em>سیر العباد إلی المعاد</em> نخستین معراجنامۀ منظوم ادب فارسی و داستان درماندگی روح سنایی در عالم مادّه و اشتیاق سفر و بازگشت به عالم معناست. سنایی مراتب وجود را از جمادی و حیوانی تا انسانی طی میکند و به مرتبۀ عقل کلّی میرسد و سپس به پیکر آخشیجی خود باز میگردد. بـررسی ساختار داستانهای قهرمانانه از سوی جوزف کمبل، منجر به طرح نظریۀ «تکاسطوره» مبنی بر هستیمندی همیشگی یک قهرمان با پیکرگردانی مداوم شد و کریستوفر ووگلر در کتاب «<em>سفر نویسنده»</em>، ریخت دیگری از این نظریه به دست داد و ساختار سفرهای قهرمانانه را در دوازده بخش و هفت کهنالگو بازنویسی کرد. در این جستار مراحل سفر قهرمان در <em>سیر العباد</em> <em>الی المعاد</em> بر پایۀ الگوی ووگلر و با روش توصیفی ـ تحلیلی سنجیده شدهاست و دستاورد پژوهش نشان میدهد که ساختار کلی سفر سنایی با الگوی سفر نویسنده تطبیق دارد، اگرچه در بعضی مراحل ناسازیهایی دیده میشود که گاه برآمده از تفاوت در تعریف مفهوم قهرمان در دو نظام عرفان و اسطوره و گاه نشانهای از سستی شگردهای داستانی سیرالعباد الی المعاد است.
کهنالگو,سفر قهرمان,ووگلر,سنایی,سیر العباد الی المعاد
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71475.html
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71475_67ef3330715d8c694daffb5690f13ebc.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت
2382-9850
2676-7627
8
1
2019
04
21
بررسی نمودهای آنیمای معشوق در منظومۀ ویس و رامین (با رویکرد نظریۀ کهنالگوی یونگ)
217
236
FA
علیمحمد
رضائی هفتادر
دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی شهرکرد
مظاهر
نیکخواه
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی شهرکرد
mazahernikkhah@gmail.com
حسین
خسروی
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی شهرکرد
h_khosravi2327@yahoo.com
10.22059/jlcr.2019.71477
نقد کهنالگویی روشی نوین در بررسی متون ادبی است. یونگ با طرح و شرح دو مقولۀ ناخودآگاه جمعی و کهنالگو، به این شیوه از نقد انسجام بیشتری بخشیدهاست. کهنالگوها میراث مشترک تمدن بشری هستند که در ناخودآگاه جمعی ذخیره شدهاند. «آنیما» مهمترین کهنالگو محسوب میشود و منظور از آن، «نیمۀ زنانۀ روح مرد» است. این کهنالگو در ادب فارسی از جملۀ منظومۀ <em>ویس و رامین</em> به صورت معشوقه تجلی یافتهاست. از این رو، در مقالۀ حاضر، مهمترین نمودهای کهنالگوی آنیما در قالب شخصیت «ویس»، معشوقۀ رامین، به روش توصیفیـ تحلیلی واکاوی شدهاست. نتایج تحقیق نشان میدهد که عشق میان <em>ویس و رامین</em> در یک نگاه به وجود آمدهاست. ویس شخصیتی دوقطبی دارد و گاهی با عشوه و بیمحلی باعث آزردگی خاطر رامین میشود و زندگی را بر او تلخ میکند و گاهی با نزدیک شدن به عاشق و برآوردن خواستههای او، کامش را شیرین میسازد و زندگی دوبارهای به دلداده میبخشد.. یونگ نیز در ارتباط با آنیما به این موضوعات اشاره کردهاست.
ویس و رامین,یونگ,کهنالگو,آنیما,معشوق,تصاویر
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71477.html
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71477_8856e506c0d96eee00e0d788346ded0e.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت
2382-9850
2676-7627
8
1
2019
04
21
تجلی خدای بیکرانه (زروان) در شاهنامه و شخصیت زال
237
254
FA
ماه
نظری
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران
nazari113@yahoo.com
10.22059/jlcr.2019.71479
از دیرباز تاکنون یکی از دغدغههای انسان، چگونگی برخورد با طبیعت، توجیه و فرجامکار جهان بودهاست. به همین منظور، در زندگی خویش از طریق باورهای هستیشناسانه، به تبیینکائنات و چگونگیآفرینش پرداختهاست. یکی از این باورهای اسطورهای، «آیین زروان» است. باید گفت که آیین زروانی در تاریخ مزدیسنا به منزلۀ امر گذرنده و غیرثابتی نبوده، بلکه یکی از مبانی اوّلیۀ آیین زرتشتی محسوب میشد. بعضی «زروان» را مکان مطلق (ثواش) و بعضی او را زمان مطلق دانستند و گاهی مفهوم (قدر) و سرنوشت نیز داشتهاست. ضرورت بررسی این مسئله در اهمیت درک نکتهها و اعتقادهای دیرین است که پرده از معانی و رموز <em>شاهنامه</em> برمیدارد و باعث گرهگشای بعضی از پیچیدگیها میشود؛ زیرا حکیم فردوسی میان پدیدههای شگفتانگیز اسطوره و قهرمانانی که وجودشان در حماسه ضروری است، تلفیقی ایجاد کرده، اسطوره و حماسه را به یکدیگر اتصال دادهاست. مسئله این است که آیا میتوان تجلّی «زروان» را در <em>شاهنامۀ</em> فردوسی با هستی زال مقایسه کرد؟ همچنین، عناصر طبیعی و یاریگران زروان در <em>شاهنامه</em> به صورت نمادین کدامند؟ در این مقاله، بازتاب نظریههای زروانی در هستی، تولد، ازدواج زال، پیروزی رستم بر اسفندیار از یک سو، و رستم و شغاد به عنوان فرزندان زروان، یعنی «هرمز و اهریمن» از سوی دیگر کاملاً مشهود است.
شاهنامه,زروان,هرمزد,اهریمن,زال
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71479.html
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71479_c37ef5ea552f4a0710d2e5b0fdf96b55.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت
2382-9850
2676-7627
8
1
2019
04
21
بازنمایی واقعیت در سلجوقنامۀ ظهیرالدّین نیشابوری: از داستانپردازی تا گفتمانسازی
255
274
FA
شیرزاد
نعیمی
دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کردستان
پارسا
یعقوبی جنبه سرایی
0000-0001-6017-924x
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کردستان
p.yaghoobi@uok.ac.ir
10.22059/jlcr.2019.71480
بسیاری از راویان تاریخهای کلاسیک فارسی سعی میکنند به صورت خودافشایی یا غیرمستقیم، عینیتگرایی یا بیطرفی خود را با مخاطب در میان بگذارند؛ از میان این مورخان، «مؤلفـ راویِ» <em>سلجوقنامه</em> با وجود سالها خدمت در دربار و معلمی دو تن از شاهان سلجوقی، آشکارا در درون متن چنین ادعایی نمیکند، ولی با ارجاع به نشانگان متنی میتوان به شکلهایی از تکاپوی غیرمستقیم وی دست یافت که سعی میکند روایت خود را درست، دقیق و خالی از موضعگیری بنمایاند تا ضمن جلب اعتماد مخاطب، واقعیتها را به شکلی ویژه تولید کند یا رواج دهد. این نوشتار انواع گفتمانسازی و مداخلۀ آگاهانه یا ناآگاهانۀ مولف-راوی <em>سلجوقنامه</em> را در برساختن واقعیت یا واقعیتهای تاریخی آل سلجوق، با استناد به تمایز نهفته در دو اصطلاح روایتشناختی «داستان» و «گفتمان» و نیز با تکیه بر انواع گفتمان در صورتبندی ژپ لینت ولت طبقهبندی و تحلیل کردهاست. نتیجه نشان میدهد که مؤلفـ راوی دانسته یا نادانسته در قالب انواع گفتمان وجهی، توضیحی، انتزاعی، عاطفی و ارزیابیکننده با فروعات آنها، سطوحی از واقعیت را به نفع یا علیه کسانی سوق داده یا تثبیت کردهاست که پیامد آن، مشروعیتبخشی به برخی رخدادها و اشخاص یا مشروعیتزدایی از آنهاست.
روایت تاریخی,سلجوقیان,سلجوقنامه,واقعیت,عینیتگرایی,داستان,گفتمان
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71480.html
https://jlcr.ut.ac.ir/article_71480_fe9714f8e5d7316ff063307df7b4f09b.pdf