TY - JOUR ID - 79864 TI - نقد و تحلیل تطبیقی ظرفیت نمایشی رمان‌های «آینه‌های دردار» و «کوزیما یا تقریباً گراتزیا» بر مبنای الگوی فرایتاگ JO - پژوهش‌نامه نقد ادبی و بلاغت JA - JLCR LA - fa SN - 2382-9850 AU - عبدی, مهدی AU - صلاحی, عسگر AU - گیتی, شهریار AD - دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران. AD - دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران. AD - استادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران. Y1 - 2021 PY - 2021 VL - 9 IS - 4 SP - 87 EP - 110 KW - هوشنگ گلشیری KW - آینه‌های دردار KW - گراتزیا دلددا KW - کوزیما یا تقریباً گراتزیا KW - نمایش (درام) KW - هرم فرایتاگ DO - 10.22059/jlcr.2020.298432.1423 N2 - با طرح نظریه‌های نو، نقد و بررسی آثار ادبی مسیر متفاوتی را پیش گرفته‌است و حوزه‌های جدیدی چون مطالعات بین‌رشته‌ای به وجود آمده که موجب شناخت ظرفیت و دریافت‌های نو از آثار ادبی شده‌است. از جملۀ این مطالعات، بررسی بین ادبیات داستانی و نمایشی است. این دو حوزه که از دیرباز با هم پیوند داشته‌اند، در دورۀ معاصر، به‌ویژه با پیشرفت و گسترش سینما، بسیار به هم نزدیک شده‌اند. از این رو، امروز نمایش از ظرفیت‌های ادبیات داستانی و ادبیات داستانی از برخی ویژگی‌های درام استفاده می‌کند، تا جایی که ادبیات داستانی به عنوان بن‌مایۀ آثار نمایشی و سینمایی نقش پررنگی در تولید این آثار دارد. با این توضیح، در این پژوهش سعی می‌شود دو اثر «کوزیما یا تقریباً گراتزیا» از «گراتزیا دلددا» و «آینه‌های دردار» از «هوشنگ گلشیری» بر اساس الگوی گوستاو فرایتاگ، نمایشنامه‌نویس و منتقد آلمانی نقد و بررسی شود. الگوی فرایتاگ اساساً یک ساختار نمایشی است که در یک رمان، فیلم یا دیگر آثار داستانی به آشکارسازی رویدادها به ترتیب تاریخ وقوع می‌پردازد. این الگو، هرمی پیشنهادی است برای تحلیل ساختار روایی داستان‌های تراژیک و شامل پنج قسمت یا مرحلۀ مقدمه یا معرفی، کنش صعودی و گره‌افکنی، نقطۀ اوج، کنش نزولی و سقوط و وقوع فاجعه و گره‌گشایی است که در کنار بررسی این مراحل نمایشی، امکان بررسی آثار را بر اساس ساختار سه‌پرده‌ای فراهم می‌آورد. شیوۀ این پژوهش، توصیفی‌ـ تحلیلی و به روش کتابخانه‌ای و اسنادی در قالب مطالعۀ تطبیقی است. بر اساس یافته‌های پژوهش، این دو اثر با مراحل پنج‌گانۀ این الگو تطابق، و نیز ساختاری نمایشی دارند. اگرچه این دو اثر از دو مکتب و سبک متفاوت است، اما تطابق آن‌ها با این الگو نشان می‌دهد که این دو اثر ساختار مشترکی دارند و ورای روایت داستانی، ویژگی نمایشی نیز دارند و قابلیت پرداخت ساختاری سه‌پرده‌ای در آن‌ها دیده می‌شود که به عنوان الگویی روایی در آثار نمایشی محسوب می‌گردد. UR - https://jlcr.ut.ac.ir/article_79864.html L1 - https://jlcr.ut.ac.ir/article_79864_377ea57af6204c8d3318de4f9b925278.pdf ER -