دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهرانپژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت2382-98501220130219The Reflect of Mehr Creed in Futuwwat Schoolبازتاب آیین مهر در مکتب فتوت1203525110.22059/jlcr.2013.35251FAسهیلاصارمیدانشیار پژوهشگاه علوم انسانیاکرمنوریکارشناسی ارشد ایران¬شناسی دانشگاه شهید بهشتی، تهرانJournal Article20121216Futuwwa is an Arabic word meaning ‘javanmard’ in Persian and ‘fata’ is literally a young man. From its meaning we envisage him as a person who has reached to the apogee of him life or the perfection in his life. According to the available evidences and in comparison to Mihr creed, it is considered that chivalry was prevalent in the pre- Islamic Iran. Drinking a cup of saltwater is similar to Mithra’s ceremony in which newcomers were considered a “newly converted” to Mithra by drinking a glass of wine and eating bread.
Likewise, Mithraian called each other “Yaar” and their master “Mehyar”. Also, Ayyaran called their master “Sarhang” and the prefix ‘-sar’ meaning senior and great, remind us of “Mehyar”. Note that “Ayyar” is the popular “Yar” hence their relation becomes clearer. In Sassanid era, “Yar” was a ceremonial title given to king’s friends and helpers.
The characteristics of Sassanid “Assvar” namely braveness, athletic, devotion and being bound to morality remind us of “Ayyari” and athletic traits. They were protectors of the king who were determined to do so, and their belt would present their serving the king. This belt was not only a piece of clothing, but also a sign of commitment.
After Islam, “Futuwwat” and “Ayyari” divided to two distinct groups: chivalry and militancy is found in “Ayyaran” and piousness and modesty in Fetyan. Generally speaking, we can claim that chivalry of this group changed to characters meaning piousness, generosity, braveness after Islam, which of course, each group “Ayyaran” possessed morality and Fetyan had militancy.فتوت واژهای عربی و در زبان فارسی به معنی جوانمردی است و فتی از نظر لغوی «جوان» است و به معنی کسی است که به کمال فطرت و آنچه کمال اوست رسیده باشد. با توجه به شواهد موجود و مقایسۀ فتوت در آیین مهر با فتوت پس از اسلام به نظر میرسد آیین جوانمردی پیش از اسلام نیز در ایران رایج بوده است. نوشیدن جام آب و نمک شبیه به مراسم مهرورزان است که در مراسمی آیینی، تازهواردان با نوشیدن جام شراب و خوردن نان، «مهر دین» محسوب میشدند. همچنین مهریان یکدیگر را «یار» و استاد خود را «مِهیار» مینامیدند. عیاران نیز رئیس خود را «سرهنگ» مینامیدند و پیشوند «ـ سر» که به معنی بزرگ و مهتر است، یادآور مهیار مهریان است. ضمن اینکه «عیار» همان یار است و بدین ترتیب ارتباط میان آنها آشکارتر میشود. یار در زمان ساسانیان لقبی درباری تشریفاتی بود که به دوستان و یاوران شاه اطلاق میشد.
ویژگیها و منش اسواران ساسانی، یعنی صفات شجاعت، پهلوانی، ازخودگذشتگی و پایبندی به اصول اخلاقی و ...، یادآور ویژگیهای پهلوانی و عیاری است. آنها از محافظان و حامیان پادشاه بوده، کمر خدمت به بندگی او بسته بودند و خدمتگزاریشان با کمربندی که بر میان بسته بودند، مشخص میشد. این کمربند هم حمایل است و هم تعهد و خدمتگزاری را نشان میدهد.
بعد از اسلام، فتوت و عیاری به دو گروه جداگانه تقسیم میشود: سلحشوری و جنگجویی را در عیاران، و صفات پارسایی و نیککرداری را در فتیان مییابیم. در کلّ میتوان گفت جوانمردی این گروهها بعد از اسلام به صورت صفاتی با معانی پارسایی، سخاوت، ایثار و شجاعت در میآید که البته هر دو گروه یعنی عیاران از اصول اخلاقی و فتیان از جنگاوری و سلحشوری بهره داشتند.https://jlcr.ut.ac.ir/article_35251_e2c72e2921daf4266bbcabbb650c0390.pdfدانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهرانپژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت2382-98501220130219Rationalistic approach to rhetoric knowledge, outcomes and reflectionsرویکرد عقلگرایانه به دانش بلاغت، پیامدها و بازتابها21403525510.22059/jlcr.2013.35255FAحامددهقانی فیروزآبادیطلبة سطح یک حوزة علمیة قمJournal Article20120529Looking over the history of rhetoric studies, one can see a long lasting season of solidity and recession, since about sixth century. <br />That is, for a protracted period in history of these studies, there you can see almost nothing except predecessors' works, being again and again, described or summarized. <br />It looks like it had one major cause; rhetoric, was no longer seen as an "art", which would develop on the basis of human innate talent, but it was now, with gradually being influenced by rational and philosophical visions, forming a rationalized "knowledge" with logical and inflexible structures. <br />Accordingly, to bring rhetoric again into life, and to achieve its master goals, we must turn to a way that its main purpose is to promote literary talents.با نگاهی به تاریخچه علوم بلاغی، فصلی در انتهای این تاریخچه به چشم میخورد که از رکود و جمود علم بلاغت از حدود قرن ششم تا کنون حکایت میکند؛ مقطعی درازدامن از تاریخ این علم که در آن جز شرح و تلخیصهایی که بر آثار گذشتگان نوشته شده است، تقریباً چیز دیگری مشاهده نمیشود. <br />چنین مینماید که این پدیده یک علت اصلی داشت و آن اینکه در این دوره، بلاغت که پیش از آن به عنوان یک «فن» شناخته میشد و بر پایه ذوق بشر پیش میرفت، آرام آرام با مطرح شدن مباحث عقلی و فلسفی در آن، جای خود را به یک «دانش» نسبتاً عقلی با ساختارهایی کاملاً غیرمنعطف و منطقی سپرد. این نوع نگاه در جای جای دانش بلاغت، از شیوهی تقسیمبندی مباحث تا ریز قواعد مطرح در آن، تأثیر گذاشت. امری که پیدایش آسیبهای گوناگونی را در مسیر رشد و تکامل این دانش موجب گشت. <br />از این رو در نظر بسیاری از بزرگان این دانش، لازم است برای احیای بلاغت و نائل شدن به فلسفه وجودی آن، به شیوهای روی آورد که هدف و رویکرد اصلی آن پرورش ذوق ادبی مخاطب باشد.https://jlcr.ut.ac.ir/article_35255_f883dabee609aedec5de15bd5c773774.pdfدانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهرانپژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت2382-98501220130219The theme of rhetorical tricks and geographical data in samples of classical Persian poetryشگردهای بلاغی با اعلام جغرافیایی در شعر خاقانی و ناصر خسرو41663525610.22059/jlcr.2013.35256FAموسیپرنیاناستادیار دانشگاه رازیشمسیرضاییدانش آموخته کارشناسی ارشدJournal Article20120610Since a long time ago, poets and orators used various knowledge sources and human sciences to express thoughts, intentions, and their intellectual achievements. For instance, they utilized natural and supernatural elements and names of geographical places as the sources of their artistic creation. The old poets and orators, which are known as the laureates and frontiers of classic literature, used the names of the cities, mountains, rivers and famous places like palaces and places of pilgrimage in their poems to make their works more elegant and more artistic. Using these geographical names for making images in the poems not only preserves and saves the name of these places but also it facilitates the reader’s comprehension and understanding. This article aims to investigate and analyze the imageries created by geographical names in Naser Khosro poems, the representative of Khorasani style, and Khghani poems, the representative of Iraqi style, to show the changes in the contents involving geographical names and the frequency of geographical names in these two styles. The analytical method is used in this study and some verses have been collected from Khaghani and Naser Khosro poems then they have been categorized and compared and finally analyzedشاعران و سخنوران از دیر باز برای بیان اندیشهها، مقاصد و دست آ وردهای فکری خود، از علوم و دانشهای مختلف بشری بهره جستهاند؛ از جمله دست به دامان عناصر طبیعی و فرا طبیعی شده و از این میان، نام مکانها و اعلام جغرافیایی یکی از منابع آفرینش هنری سخنپردازان بوده است. شاعران و ادیبان عهدهای پیشین که ما از آنان به نام سرآمدان ادبیّات کلاسیک یاد میکنیم، برای آنکه سخن خود را بیارایند و کلام ادبی بیافرینند، با بهرهگیری از اعلام جغرافیایی، صور مختلف خیال را به کار گرفتهاند و همواره دانش جغرافی و شناخت اقالیم، کشورها، شهرها، کوهها، رودها و مکانهای مشهور نظیر کاخها و اماکن زیارتی را همچون سایر علوم و معارف بشری، در سرودههای خود گنجاندهاند. این تصویرآفرینی با اعلام جغرافیایی، علاوه بر کمک به پیشرفت دانش جغرافیا، به فهم و درک بیشتر مخاطبان کمک میکند.این مقاله با هدف بررسی و تحلیل مضمون سازی هنری با اعلام جغرافیایی در شعر ناصرخسرو، نمایندة سبک خراسانی و خاقانی، نمایندة سبک عراقی، به منظور نشان دادن تحول مضمون سازی با اعلام جغرافیایی و بسامد صنایع ادبی با اعلام جغرافیایی در این دو سبک نگاشته شده است.در این پژوهش با بهره گیری از روش تجزیه و تحلیل، موضوع مورد نظر بررسی شده است و نمونههایی از ابیات مضمون سازی شده با اعلام جغرافیایی در شعر ناصر خسرو و خاقانی گردآوری شده و سپس به دسته بندی و مقایسه و تجزیه و تحلیل پرداخته شده است.https://jlcr.ut.ac.ir/article_35256_75bea7b92a131de363916d6d189648d0.pdfدانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهرانپژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت2382-98501220130219Paraphrase basic of spirit in Persian Gnostic Prose and Holy Quran‘s interpretationsمبانی تأویلی روح در نثر عرفانی فارسی و تفاسیر قرآن کریم67863525710.22059/jlcr.2013.35257FAحمیرازمردیدانشیار دانشگاه تهرانالههآبیندانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهرانJournal Article20120702Discussing about hermeneutic is not just belong to past and also not dedicated to religious books, It is to extensive and widespread. During past two century many paraphrase and hermeneutic topics has been found in human science specially literature. Researcher‘s consideration on hermeneutic was so significant so that it is assumed as a branch for European literary critic and has a particular place on that science. With regard to it ‘s special consideration on Persian literature in this paper we are going to survey paraphrase of spirit in Gnostic text written in prose and holy Quran commentary by investigating in the field of hermeneutic and studding holy Quran. We will emphasis subject such as paraphrase opinion of Gnostic about spirit, their consideration on paraphrase to holy Quran, similarities and differences of paraphrases in Persian Gnostic text written in prose and holy Quran commentaries and so on.بحث تأویل و هرمنوتیک نه مربوط به گذشته است و نه منحصر به متون مذهبی، بلکه دامنه ای بسیار وسیع و گسترده دارد. در قرون اخیر مباحث تأویل و هرمنوتیک در حوزه علوم انسانی بهویژه ادبیات به طور قابل توجهی خود را نشان دادهاند. توجه اندیشمندان به مقوله هرمنوتیک آنچنان از اهمیت برخوردار بوده است که شعبهای از نقد ادبی اروپا محسوب میشود و در آن علم جایگاه ویژهای یافته است. از آنجائیکه اخیراً در ادبیات فارسی نیز این مسئله مورد توجه و اقبال خاصی قرار گرفته است.
در این مقاله سعی شده است که از رهگذر تحقیق و تتبع در باب تأویل و هرمنوتیک و مطالعه قرآن کریم، تفاسیر آن و متون منثور عرفانی فارسی برای نخستین بار به مسأله تأویل روح و چگونگی تأویلات آن در متون منثور عرفانی فارسی و تفاسیر قرآن کریم پرداخته شود و در این میان موضوعاتی چون برداشتهای تأویلی عرفا از روح، میزان توجه آنها در تأویلات به قرآن کریم، تشابهات و تفاوتهای تأویلات در بین متون منثور عرفانی و تفاسیر قرآن کریم مورد تحلیل و بررسی بیشتر قرار گیرد.https://jlcr.ut.ac.ir/article_35257_2c50717888336c2b29151317354e6d45.pdfدانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهرانپژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت2382-98501220130219Rhetorical criticism of traditional poems of NIMAنقد بلاغی اشعار سنّتی نیما871063526410.22059/jlcr.2013.35264FAمحمد حسنحائریدانشیار دانشگاه علامه طباطباییمحسنامیریدانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهانرضوانوطن خواهدانش آموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسیJournal Article20120529Nima is more celebrated and noteworthy for his new poems therefore his classical poems is less regarded; but among his individual stylistics of his classical poems can be recognized, studied and analyzed appearance and advent of his new poems. Nima follows Khorasani style but linguistics, literary and mental traits show another thing; He wanted to find new way and to be creative new style.
Style points to quality of talker’s (poet, author) expression that is far away from its contemporary language and standards.
Deliberation’s style is in stylistics that in the first is the field of linguistics then it is parted.
This paper tries to explain and declare short history of stylistics in Iran and furthermore studies Nima’s classical poems with new stylistics.سبک و بلاغت در مجموع به چگونگی و نحوۀ بیان و شگردهای ادبی گفته میشود و تأملّ در آن واقعیت و جوهرة وجودی نویسنده را باز مینمایاند. بررسی سبک در حیطه علم نوپدید سبک شناسی است؛ درسبک شناسی جدید به سبب تنوّع و گونه گونی آثار یا به سخن بهتر به سبب نویسندگان و شاعران بیشمار، در هر اثری ویژگیهای فردی و تأثیر و تأثّر این ویژگیها را ملاک قرار میدهند و سرانجام به نتیجهگیری دقیقی میرسند. نیما بیشتر به سبب شعرهای نو، مورد توجّه قرار گرفته، از این رو کمتر کسی شعرهای سنّتی او را در نظر میگیرد. اما در بررسی سبکشناسی فردی اشعار سنّتی نیما، میتوان تا اندازهای روند ظهور او و شعر نو را بررسی کرد. او با آنکه در شعرهای سنّتی خود از سبک خراسانی پیروی میکند؛ اما ویژگیهای زبانی، ادبی و فکری او و نیز تأثیر این هر سه بر هم، چیز دیگری را نیز نشان میدهد؛ و آن، اینکه او در صدد بوده است راهی نو بیابد و آفرینندۀ سبکی نو باشد؛ در این مقاله، کوشش بر آن است تا بر پایه سبک شناسی جدید اشعار سنّتی نیما بررسی شود. بدین منظور ویژگیهای زبانی در سه سطح موسیقی درونی، کناری و بیرونی؛ ویژگیهای ادبی و همچنین مختصات فکری اشعار سنّتی نیما مورد توجّه قرار گرفته است.https://jlcr.ut.ac.ir/article_35264_a0cacbc304491b17da3778a68147ee87.pdfدانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهرانپژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت2382-98501220130219Structuralist critique of the theory and implementation of transitionنقد ساختارگرایی در گذر نظریه و تطبیق1071263526510.22059/jlcr.2013.35265FAحسینگلیاستادیار دانشگاه اراکغلامعباسرضائی هفتادردانشیار دانشگاه تهرانJournal Article20120630Different schools have arisen recently in the field of literary criticism and literary critics, and his many comments on the cash basis of these schools have provided Among the trends in cash, cash structuralism (Structuralism) in literature and linguistics, the Prague school formalism and its genesis dates back Nyvfrmalysm.
Structuralist critique of the way in which the cash component phenomena are investigated in connection with a total . Traditional topics and findings of linguistics and structuralist critic creates harmony.
Most of these schools is based on simultaneous vision (Synchronique) and explored the relationship between components and phenomena in a given time, although the observation time (Diachronic) is also neglected . Structuralism me later criticism of literary texts that exceeded its original position and became a research methodology. Many students of the theory of communication, (Communication theory) can be usedدر سالهای اخیر در حوزة نقد ادبی مکتبهای مختلفی بهوجود آمده و ناقدان بسیاری، نظریههای نقدی و ادبی خود را بر مبنای این مکتبها ارائه نمودهاند؛ از جمله این گرایشهای نقدی، نقد ساختارگرایی (Structuralism) در حوزة ادبیات و زبانشناسی است که پیدایش آن به فرمالیسم و مکتب پراگ و نئوفرمالیسم برمیگردد. نقد ساختارگرایانه شیوهای است نقدی که در آن پدیدههای جزئی در ارتباط با یک کل بررسی میشوند و ناقد ساختارگرا بین مباحث سنتی و یافتههای زبانشناسی هماهنگی ایجاد میکند. این مکتب بیشتر مبتنی بر دید همزمانی (Synchronique) است و به ارتباط میان اجزاء و پدیدهها در یک زمان معین میپردازد، هر چند از دید در زمانی (Diachronic) نیز غافل نیست. بعدها ساختارگرایی کمکم از جایگاه اصلی خود یعنی نقد متون ادبی فراتر رفت و به نوعی روش و متدولوژی تبدیل شد که در بسیاری از دانشها با توجه به تئوری ارتباطات، (Communication theory) میتواند کاربرد داشته باشد.https://jlcr.ut.ac.ir/article_35265_4698976027c5ed3283c356a528d52060.pdfدانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهرانپژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت2382-98501220130219A Comparative Analysis of Fictional Logic of Bahrame gur in Shahname and the Other Ancient Historical Textsنقد و تحلیل مقایسه ای منطق داستانی بهرام گور در شاهنامه و متون تاریخی قدیم1271463526610.22059/jlcr.2013.35266FAافسانهحسنزاده دستجردیدانش آموختة دکتری رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهرانJournal Article20130107Studying the comparison between Bahrame Gour’s story in Shahnameh and the ancient, historical texts
In this article we studied the differences between two historical and fictional narrations of Bahram e Gour’s story. To obtain this aim we studied historiographer’s point of view and on the other hand the Firdowsi’s narration has been represented. In order to explain the differences we defined two points of views. Some of these differences are not deeply engaged in narration’s plan and cause just a few quantitative and statistic differences in some secondary elements of the story. For example the disagreement between Firdowsi and historiographers views on Bahram’s date of birth, his age, duration of his monarchy, etc. Some other differences are based on planning of narration, characterization, plan, coherence of the text, etc. This is undoubtedly due to differences in style between literary text and historical text because in comparison with the historical text, the literary text has different styles and linguistic expression.
We have also studied some social and religious elements of Ferdowsi’sera which have influenced these differencesدو نوع متفاوت روایت تاریخی و روایت شاعرانه از داستان بهرام گور وجود دارد. در یک سو، دیدگاه تاریخنویسان و در سوی دیگر، نگاه فردوسی به عنوان شاعری داستانپرداز درباره این موضوع میباشد در این مقاله، تلاش نگارنده بر آن است که بر اساس تعریف دو نوع نگاه تاریخی و شاعرانه، به این تفاوت دیدگاهها صورت تحقیقی بدهد.
برخی از تفاوتها، دخالت عمیقی در سیر و طرح روایت ندارند و تنها به لحاظ کمّی و آماری اختلافهایی در برخی از عناصر نه چندان مؤثّر در داستان به وجود میآورند. اختلاف نظر فردوسی و تاریخنویسان درباره زمان تولد، سّن، مدت پادشاهی بهرام و... از اینگونهاند. دستهای دیگر از تفاوتها، دیگرگونگی نگاهها را در نوع طرّاحیِ روایت و عواملی چون شخصیتپردازی، طرح، انسجام متن و... میرسانند.
بیتردید مهمترین علت وجود این اختلافات را باید در تفاوت شیوه بیان متن ادبی و متن تاریخی جست؛ متن ادبی دارای سبک و بیان زبانی متمایزی از متن تاریخی است. البتّه در شکلگیری این اختلافها، مسایلی چون مقتضیات اجتماعی و مذهبیِ زمان فردوسی هم دخیل بودهاند که در این مقاله به اختصار بررسی شدهاند.https://jlcr.ut.ac.ir/article_35266_1442f320bf1fbeee655b15c7b09b2d93.pdf