محمدعلی خزانهدارلو؛ محمدکاظم یوسفپور؛ حسین یاسری
چکیده
با پیدایش نظریههای ادبی و غیرادبی از جمله نظریههای روانشناختی، ارتباط چندسویه بین علوم مختلف پدید آمدهاست؛ از جمله ارتباط بینارشتهای ادبیات و روانشناسی. این اتفاق باعث شد تا ادبیات محملی برای ...
بیشتر
با پیدایش نظریههای ادبی و غیرادبی از جمله نظریههای روانشناختی، ارتباط چندسویه بین علوم مختلف پدید آمدهاست؛ از جمله ارتباط بینارشتهای ادبیات و روانشناسی. این اتفاق باعث شد تا ادبیات محملی برای نگرش و تحلیلی روزآمد، کارآمد و خوانشی متفاوت تلقی شود. ادبیات به مدد نظریههای روانشناسی، خود را ملموستر، عینیتر، عملگراتر عرضه نمودهاست و بر جذابیت خود در متون ادبی، بهویژه در متون عرفانی افزودهاست. از جملۀ این نظریات، نظریۀ ساختار شخصیت و ابعاد ذهن فروید و فرایند تفرّد یونگ است. موضوع این پژوهش، بررسی بُعد تعلیمی رؤیا با توجه به نظریات فروید و یونگ با محوریت حکایت «پادشاهزاده که...» از دفتر چهارم مثنوی است. این پژوهش نشان میدهد که «رؤیا» شاهراه دستیابی به ضمیر ناخودآگاه انسان است. مولوی در این حکایت، به مخاطب میآموزد که لازمۀ رسیدن به توازن، تعادل شخصیت و رسیدن به تفرّد، تعامل یکپارچۀ تمام ابعاد شخصیت روانی فرد است.