Journal of Literary Criticism and Rhetoric

نوع مقاله : علمی-پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران.

2 دانشیار گروه ادیان و عرفان، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران)نویسنده مسئول).

چکیده

مقاله حاضر، قرائتی است فلسفی از مرگ‌آگاهی در رمان کلیدر، اثر دولت‌آبادی بر اساس نظام فکری هایدگر، فیلسوف قرن بیستم، در کتاب هستی و زمان. در این جستار، ابتدا دربارۀ خوانش فلسفی از یک اثر ادبی سخن گفته‌ایم، سپس با تشریح هستی‌شناسی هایدگر، به مرگ‌‌اندیشی در نگاه او و رابطۀ انسان با هستی و مرگ سخن گفته‌ایم. آنگاه با بیان مرگ‌اندیشی در کلیدر، خوانشی برپایۀ فلسفۀ هایدگر از این رمان به دست داده‌ایم. هایدگر، انسان و جهان را لازم و ملزوم یکدیگر می‌داند و معتقد است که دازاین در جهان تنها نیست و حضور دیگران، شخصیت دازاین را معنادار می‌کند. انسانی که تحت سلطۀ دیگران قرار دارد، نااصیل است؛ اما  مرگ‌آگاهی، به دازاین، اصالت می‌دهد. هایدگر، اصالت را معنادار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داند و اندیشۀ مرگ را نیرویی برای گسست از روزمرگی و معناداری زندگی به شمار می‌آورد. انتخاب آزادانه، تابع دیگران نبودن، سرگرم روزمره نشدن و معنا دادن به زندگی، پیامدهایی است که هایدگر به آن  می‌پردازد؛ و می‌‌توان از این زاوایا، به کلیدر، نگاه کرد. دولت‌‌آبادی، به موضوع مرگ توجه داشته و آن را مورد بررسی قرار داده‌‌‌‌است. در کلیدر، مرگ از درون‌‌مایه‌‌های اصلی است. دولت‌آبادی، مرگ و زندگی را همزاد هم می‌داند و مرگ‌‌آگاهی را باعث غنیمت شمردن دنیا، هدفمندی زندگی و دستیابی به کمال می‌داند. او، مرگ‌‌آگاهی را مختص انسان اصیل می‌داند و قهرمانان کلیدر، به استقبال مرگ می‌روند. دولت‌آبادی، ماهیت مرگ را اضطراب‌آور می‌داند و کلیدریان برای فرار از اضطراب مرگ، به زندگی و عشق روی می‌آورند.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Knowledge of death in the Thoughts of Martin Heidegger and Dowlatabadi’s Kelidar

نویسندگان [English]

  • Parvaneh Valamehr 1
  • Ali Sanaee 2

1 PhD Student of Persian Language and Literature, Faculty of Humanities, Semnan University, Semnan, Iran.

2 2. Associate Professor of Religions and Mysticism, Faculty of Humanities, Semnan University, Semnan, Iran (Corresponding Author).

چکیده [English]

The present article is a philosophical reading of death-awareness in the Kelidar by Mahmoud Dowlatabadi, based on the thought system of Heidegger, the 20th century philosopher, in the book of  Being and time. In this essay, we first talked about the philosophical reading of a literary work, then by explaining Heidegger's ontology, we have been talking about the death-awareness in his view and the relationship between man and Being and his or her existence oriented towards death. Then, by expressing death-awareness in Kelidar, we have obtained a reading of this novel based on Heidegger's philosophy. Heidegger considers man and the world to be necessary for each other and believes that Dasein is not alone in the world and the presence of others makes the character of Dasein meaningful. A person who is under the domination of others is without authenticity. But death-awareness gives authenticity to Dasein. Heidegger considers authentic living to be meaningful and considers the thought of death as a force to break away from everyday life and the meaningful life. Choosing freely, not being subject to others, not having daily fun and giving meaning to life are the consequences that Heidegger deals with; and we can look at Kelidar from these angles. Dowlatabadi has paid attention to the issue of death and examined it. In Kelidar, death is one of the main themes. Dowlatabadi considers death and life to be cognate and considers death to be the cause of gaining the world, making life purposeful and achieving perfection. He considers the awareness of death to be unique to the nobleman, and the heroes of Kelidar welcome death. Dowlatabadi considers the nature of death to be anxiety-inducing, and characters of Kelidar turn to life and love to escape from the anxiety of death.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Death-awareness
  • Mahmoud Dowlatabadi
  • Kelidar
  • Martin Heidegger
  • Being and Time
اسکیلاس، اوله مارتین (1387)، درآمدی بر فلسفه و ادبیات، ترجمۀ مرتضی نادری­ دره­شوری، تهران، اختران.
استراترن، پل (1392)، مارتین هایدگر، ترجمۀ مجید مددی، تهران، مهر ویستا.
افلاطون (1399)، شش رساله (حکمت سقراط و افلاطون)، ترجمۀ محمدعلی فروغی، تهران، هرمس.
اونامونو، میگل‌دِ ( 1385)، درد جاودانگی؛ سرشت سوگناک زندگی، ترجمه بهاءالدّین خرّمشاهی، تهران، ناهید.
بلاکهام، هارولدجان (1389)، شش متفکر اگزیستانسیالیست، ترجمۀ محسن حکیمی، تهران، مرکز.
چهل تن، امیرحسن و فریدون فریاد (1380)، ما نیز مردمی هستیم، تهران، پارسی.
دولت­آبادی، محمود (1387)، نونِ نوشتن، تهران، چشمه.
دولت‌‌آبادی، محمود (1393)، کلیدر، تهران، فرهنگ ‌‌معاصر.
لامارک، پیتر (1397)، فلسفۀ ادبیات، ترجمۀ میثم محمدامینی، تهران، فرهنگ نشر نو.
مک‌‌کواری، جان (1377)، فلسفۀ وجودی، ترجمۀ محمدسعید حنایی کاشانی، تهران، هرمس.
ـــــــــــــ (1393)، مارتین هایدگر، ترجمۀ محمدسعید حنایی کاشانی، تهران، هرمس.
مگی، برایان (1374)، مردان اندیشه، پدیدآورندگان فلسفۀ معاصر، ترجمۀ عزت‌الله فولادوند، تهران، طرح نو.
میرصادقی، جمال ( 1376 ) ،ادبیات داستانی: قصه، داستان کوتاه، رمان، تهران: سخن
وال، ژان (1357)، اندیشه هستی، ترجمۀ باقر پرهام­، تهران، طهوری.
هایدگر، مارتین (1399)، هستی و زمان، ترجمۀ عبدالکریم رشیدیان، تهران، نی.
Culler, J. (2001). The Pursuit of Signs: Semiotics, Literature, Deconstruction”, London, Routledge